۱۰ قانون اساسی در استراتژی برند
با ما همراه باشید با ۱۰ قانون اساسی در استراتژی برند. استراتژی برند به صورت مداوم باید بروزرسانی شود تا مطابقت کامل با تغییرات فرهنگی و تکنولوژی داشته باشد. مصرف کنندگان و فرهنگ تا حد زیادی تغییر در طول زمان تغییر میکنند. به سرعت خواهید دید که این قوانین نه تنها برای برندها ارزشمند هستند. بلکه می توانند (و باید) محصول، تجربه کاربری، فروش، بازاریابی، روابط عمومی، منابع انسانی و تقریباً هر فعالیت تجاری دیگر را بهبود دهند.
استراتژی برند چیست
استراتژی برند یک طرح عملیاتی است که توسط یک شرکت یا سازمان برای ساختن و مدیریت برند خود تعیین میشود. این استراتژی شامل تعیین هدفها، ارزشها، نقاط قوت و ضعف برند، ارتباط با مشتریان و رقبا، انتخاب موقعیت در بازار، استفاده از تکنولوژیهای نوین و تبلیغات است. هدف اصلی استراتژی برند، ساختن هویت و شناخت برند و ایجاد ارتباط مستقیم با مشتریان است. استراتژی برند میتواند شامل اقدامات متنوعی مانند تغییر لوگو، تغییر کمپین تبلیغاتی، توسعه محصولات جدید و یا تحول رویکرد بازاریابی باشد.
دلایل اهمیت استراتژی برند
استراتژی برند اهمیت بسیاری در موفقیت و بقای یک برند و یک فرایند برندسازی موفق دارد. در زیر چند دلیل برای اهمیت استراتژی برند آورده شده است:
- شناخت برند: استراتژی برند به شرکت کمک میکند تا هویت، ارزشها و موقعیت خود را در بازار بشناسد و برای مشتریان قابل تمیز شدن باشد. این به شرکت کمک میکند تا در مقابل رقبا متمایز شده و در ذهن مشتریان جا بیفتد.
- ارتباط با مشتریان: استراتژی برند به شرکت کمک میکند تا ارتباط نزدیک و دوسویه با مشتریان خود برقرار کند. با تعیین یک استراتژی برند منحصر به فرد و ارائه پیامهای مدروس، شرکت میتواند اعتماد مشتریان را به دست آورده و رابطه بلندمدت با آنها را ایجاد کند.
- تشویق انتخاب برند: استراتژی برند به شرکت کمک میکند تا مشتریان را ترغیب به انتخاب برند خود نماید. با ارائه ارزش منحصر به فرد به مشتریان و ایجاد تمایز رقابتی، استراتژی برند میتواند تصمیم گیری مشتریان را در جهت انتخاب برند خود تحت تأثیر قرار دهد.
- افزایش ارزش برند: استراتژی برند باعث میشود ارزش برند افزایش یابد. با ساختن هویت قدرتمند برند، شرکت میتواند به قدرت و برتری در بازار دست یابد و ارزش برند خود را افزایش دهد.
- مقاومت در برابر رقبا: استراتژی برند به شرکت کمک میکند تا در مقابل رقبا مقاومت کند و از تأثیر رقبا بر بازار کاسته شود. با داشتن یک استراتژی برند منحصر به فرد و قوی، شرکت میتواند از رقبا جلوگیری کرده و در بازار رقابتی برتری کسب کند.
اگر هنوز در اهمیت برندسازی شک دارید مقاله دلایل نیاز به برند قوی را نیز مطالعه نمایید.
۱۰ قانون اساسی در استراتژی برند
با ۱۰ قانون اساسی در استراتژی برند همراه ما باشید.
1-اول برند ، بعد تجارت.
برند، ظاهر وب سایت شما یا لحن صدای بازاریابی شما نیست. این ایده سازماندهی برای هر فعالیتی است که شرکت شما در آن مشغول است. از جمله محصول، UX، فروش، ارتباطات، استخدام و حتی نمودار سازمانی شما.
مردم برندها را بین خطوط می خوانند. آنها برند شما را نه با آنچه می گویید، بلکه با کاری که انجام می دهید درک می کنند. این نکته استراتژی برند است. جهت دادن به هر فعالیت تجاری به سمت یک نتیجه. شما باید استراتژی برند خود را فیلتری برای هر تصمیمی ببینید.
به عنوان مثال: برند لگو در مورد بازی معنادار برای هر سنی است، اما این برند به تنهایی ناشی از وب سایت یا بازاریابی آنها نیست. شما باید موقعیت، استراتژی محصول، همکاریها، مطبوعات، جوامع، مدل کسبوکار و نوآوریهای آنها را به طور کامل در نظر بگیرید تا برند عمیقتر آنها را درک کنید. اگر در وب سایت توقف کنید، فکر می کنید که یک شرکت اسباب بازی است.
۲-یکپارچگی برند
مورد دوم از ۱۰ قانون اساسی در استراتژی برند بسیار اهمیت دارد. یکپارچگی برند یعنی هماهنگی و همسویی بین تمام جنبهها و عناصر مختلف مرتبط با برند. این اصل اساسی در برندسازی به تدریج تبدیل به یک استاندارد برای توسعه و حفظ هویت برند شده است. از جمله عناصری که باید همگام با یکدیگر عمل کنند میتوان به لوگو، شناخت برند، تبلیغات، محصولات و خدمات، و تجربه مشتری اشاره کرد. یکپارچگی برند اطمینان میدهد که تمام این جنبهها به یک شکل یکپارچه و هماهنگ به مخاطبان ارائه شود.
وجود یکپارچگی برند از اهمیت بسیاری در جلب اعتماد مخاطبان برخوردار است. زیرا وقتی که یک برند در تمام ابعاد خود همگام و هماهنگ عمل میکند، اعتبار بیشتری در نظر مخاطبان به دست میآید. همچنین، یکپارچگی برند موجب تداوم و پایداری طولانیمدت برند در بازار میشود و به آن کمک میکند که به عنوان یک واحد معناپرداز و شناخته شود.
در کل، یکپارچگی برند نقش کلیدی در ساختار و حفظ همسویی بین ابعاد مختلف برند ایفا میکند و به برند کمک میکند تا به صورت یکنواخت و مستدام در ذهن مخاطبان جا بیفتد.
۳-مشکل را تغییر نام دهید، محصول را تغییر نام ندهید.
تغییر نام محصول به معنای تغییر عنوان و شناخت محصول است. اما تغییر نام برند میتواند تاثیرات مختلفی داشته باشد. حال خیلی بهتر است حتی به جای تغییر نام محصول مشکل را تغییر نام دهید. که خیلی اوقات در پیام تبلیغاتی شما و جذب مشتریان موثر است. به طور واضح در مورد چیزی که برند میکنید فکر کنید، زیرا گاهی اوقات چیزی بسیار بزرگتر از محصول وجود دارد.
به عنوان مثال: EVRYMAN قبل از اینکه محصول خود را قرار دهد، مشکل درمان را از «پیدا کردن خود» به «خلق خود» تغییر داد. Cofertility نام مشکل باروری را از “انجماد و اهدای تخمک” به “لمس کردن جان انسان ها” تغییر داد تا محصول خود را مرتبط کند.
۴-تبدیل واقعی از نظر احساسی اتفاق می افتد، نه منطقی.
افرادی که در مراکز عاطفی مغزشان آسیب دیده اند، در هر بخش از زندگی خود عادی هستند. به استثنای یک استثنای قابل توجه. آنها نمی توانند تصمیمات خوبی بگیرند و گاهی اوقات اصلا نمی توانند تصمیم بگیرند.
به نظر می رسد که تصمیم گیری توسط احساسات هدایت می شود و منطق چیزی است که ما بعد از این واقعیت برای توجیه اعمال خود استفاده می کنیم. ارزیابی ریسک، پردازش عاطفی، حافظه، ادراک از خود و شناخت اجتماعی همگی در مغز ما به هم متصل هستند و همه آنها بخشی از یک فرآیند تصمیم گیری بسیار پیچیده و بسیار احساسی هستند.
این بدان معناست که B2B به اندازه B2C احساسی است. این بدان معناست که در هر ویژگی که کاربر به شما میگوید برای آنها اهمیت دارد، احساسی نهفته است که شاید خودشان آن را درک نکنند. همچنین به این معنی است که برندسازی مبتنی بر ویژگی همیشه ضرر خواهد کرد.
شما باید محرک های عاطفی را پیدا کنید که واقعاً ارزش شما را به کاربر منتقل میکند. احساسات، نه ویژگی ها. وقتی مردم از صمیم قلب تبدیل میشوند و نه از مغز، تمایل بیشتری به پرداخت هزینه برای محصولات ممتاز دارند و احتمال بیشتری دارد که در مواجهه با مشکلات UX و محصول، تاخیرها و سایر چالشها وفادار بمانند.
۵-عشق عالیه نفرت مفید است. بی تفاوتی می کشد
اکثر برندها مشکل بی تفاوتی کاربران را دارند. ممکن است مردم فکر کنند که شما به اندازه کافی برند خوبی دارید، اما این آنها را مجبور به تبدیل کردن نمی کند. در تلاش برای جابجایی آرام افراد بی تفاوت در قیف غرق نشوید.
هدف شما باید ایجاد تنش زیادی باشد که برند شما واقعاً عاشقان شما را برانگیزد یا واقعاً متنفران شما را خاموش کند اما جایی برای بی تفاوتی باقی نماند. تعقیب کاربران بی تفاوت شرکت شما را به زمین خواهد انداخت.
در حالت ایدهآل شما میخواهید به سمت عشق معادله متمایل شوید، اما میتوانید با موفقیت به طرف دیگر نیز متمایل شوید. اکثر بنیانگذاران بی تفاوتی را در مسیر عشق می دانند، اما این یک دروغ خطرناک است. عشق و نفرت در دو سر یک مسیر قرار دارند، در حالی که بی تفاوتی یک بزرگراه بن بست در شهر دیگری است.
شما ترجیح می دهید عاشقان و متنفران داشته باشید تا دنیایی از تماشاگران.
۶-داستان سرایی، یک شگرد برندسازی
داستان سرایی از ۱۰ قانون اساسی در استراتژی برند برای موفقیت برند شماست. یکی از شگردها این است که یک سفر کاربری عالی تنظیم کنید. داستان سرایی در مورد سفر کاربر بسیار مهم است. شما باید با نشان دادن انتخاب های متفکرانه و باورهای راهنمایی که شما را به ساختن آن سفر خاص سوق داده است، اعتبار تمام ارزش افزایشی را که پس از تبدیل به خوبی ایجاد می شود، در نظر بگیرید. این یک روایت مهم است که به مردم کمک می کند ارزشی را که شما برای آنها ایجاد کرده اید درک کنند. داستانسرایی یک ابزار قدرتمند در برندسازی است و اهمیت آن به عنوان یک عنصر استراتژیک در جذب مخاطبان و ارتقاء تصویر برند بسیار زیاد است. در زیر تعدادی از اهمیتهای داستانسرایی در برندسازی آورده شده است:
ارتباط انسانی:
داستانها امکان ایجاد ارتباط عاطفی با مخاطبان را فراهم میکنند. زمانی که یک برند توانسته با داستانی جذاب خود، مخاطب را به خود جلب کند، ارتباط احساسی بین برند و مخاطب ایجاد میشود.
قابلیت یادگیری:
مغز انسان به خاطرآوری و یادگیری از طریق داستانها بسیار حساس است. برندها با استفاده از داستانها، میتوانند مفاهیم، ارزشها و مسائل مربوط به برند خود را بهتر منتقل کنند و در ذهن مخاطبان به خود جا بندی کنند.
تمایز برند:
داستانها به برندها کمک میکنند تا از رقبا تمایز یابند. یک داستان منحصر به فرد و خاص، برند را از دیگران جدا کرده و به آن شخصیت میبخشد.
ارتقاء معنایی:
داستانها میتوانند معنای عمیقتری به برند افزوده و مخاطبان را به فهم بهتری از ارزشها و اهداف برند برسانند.
جلب توجه:
داستانها معمولاً جذاب و جالب هستند و توانایی جلب توجه مخاطبان را دارند. این امکان را فراهم میکنند تا برند به طور مثبت در ذهن مخاطبان حک شود.
انگیزهبخشی:
داستانها میتوانند الهامبخش باشند و انگیزه مخاطبان را برای ارتباط بیشتر با برند و انجام اقدامات مشخص تحریک کنند.
سهولت در یادآوری:
افراد بیشتر به خاطر داستانها و نقل قولها در مقایسه با اطلاعات خشک و رسمی میمانند. بنابراین، افزودن داستان به استراتژی برند، باعث میشود برند به راحتی یادآوری شود.
در کل، داستانسرایی یک ابزار استراتژیک است که به برندها کمک میکند ارتباطات عاطفی بسازند، معنای برند را تقویت کنند و مخاطبان را به سمت برند هدایت کنند.
۷-افراد را وادار کنید که تعصبات خود را پشت در بگذارند.
از تعصبات مصرف کننده در دسته خود آگاه باشید. میتوانید به افراد اجازه دهید با تعصبات قدیمی وارد شوند که آنها را نسبت به مزایای شما نابینا میکند. یا میتوانید مجموعهای کاملاً جدید از قوانین را نشان دهید که باعث میشود افراد با ذهنی باز و آماده برای رفتار متفاوت وارد شوند. این یکی از مهمترین عوامل در تعریف برندهای برنده و برندهای بازنده در دهه آینده می شود. مدیریت تجربه به این معناست که همه چیز را به طور کلیتر بین مشتریان، کارمندان و ذینفعان گستردهتر ببینیم و یک تجربه ایجاد کنیم، نه صرفاً تشخیص مشکلات. این امر مانع از وارد کردن تصورات قدیمی درباره دادهها به این محیط جدید میشود.
۸-پایداری در زمان
پایداری در زمان یک اصل بسیار حیاتی در برندسازی است که به موفقیت بلندمدت برند کمک میکند. در طولانی مدت، یک برند باید قابل اعتماد و پایدار باشد تا توانایی خود را در بازار حفظ کند. این پایداری به معنای حفظ تطابق با ارزشها، وعدهها، و شناخت برند است که در طول زمان تغییر نمیکند. از این رو، برند باید بهطور مداوم در توسعه و بهروزرسانی استراتژیها و فعالیتهای خود مشغول به کار باشد.
یکی از عوامل مهم پایداری در زمان، ارتباط مداوم با مشتریان است. ارتباطات فعال با مشتریان و بهروزرسانی مستمر درخصوص تغییرات و بهبودهای برند، اعتبار و اعتماد مشتریان را تقویت میکند. همچنین، برندهایی که بازخوردهای مشتریان را بهطور جدی در نظر میگیرند و توانایی تطابق با نیازها و توقعات جدید را دارند، میتوانند در طولانی مدت به بازار تطابق واقعی ایجاد کنند.
بهطور خلاصه، پایداری در زمان در برندسازی به معنای حفظ همسویی با ارزشها و هدفهای برند است. این به تداوم و پایداری در ارائه محصولات و خدمات، ارتباط مداوم با مشتریان، و بهروزرسانی استراتژیها و تعهد به اصول اخلاقی ارتباطی با مخاطبان برمیگردد.
۹- تفاوتپذیری در برند سازی
تفاوتپذیری در برندسازی به ایجاد ویژگیها و مزیتهای منحصر به فردی اشاره دارد که برند را از رقبا تمایز میدهد. این تمایز میتواند در هر جنبه از برند، از جمله محصولات و خدمات، استراتژی بازاریابی، طراحی، و حتی ارتباط با مشتریان، شناخته شود. تفاوتپذیری، برند را به یک نام یا لوگوی بیشتر از یک هزاران نام یا لوگو در بازار تبدیل میکند و به مخاطبان احساس میدهد که این برند چیزی منحصر به فرد و ویژه دارد.
برای دستیابی به تفاوتپذیری موثر، باید به دقت بازار را بررسی کرد و نقاط قوت و ضعف رقبا را درک نمود. سپس، استراتژیهای خلاقانه برای ایجاد مزیتهای منحصر به فرد در بازار تدوین میشود. این مزیتها میتوانند از نظر تکنولوژی، کیفیت محصول، خدمات پس از فروش، قیمت، طراحی، یا موارد دیگر باشند. اصلیترین هدف این است که مشتریان احساس کنند برند، نیازها و خواستههای خاص آنها را به بهترین شکل برآورده میکند.
تفاوتپذیری میتواند به رشد و توسعه برند کمک کند، زیرا مخاطبان به دنبال تجربههای منحصر به فرد هستند و برندهایی که توانایی ارائه این تجربهها را دارند، ممکن است در بازار بهترین عمل کنند. این تفاوتپذیری نه تنها برند را از رقبا جدا میکند بلکه به افزایش ارتباط مخاطبان و ایجاد ارتباط عاطفی با آنان نیز کمک میکند.
۱۰-حفظ لحن برند
حفظ لحن برند یکی از عناصر مهم در برندسازی است که به استمراریت و هماهنگی در ارتباطات برندی اشاره دارد. لحن برند شامل استایل زبانی، تونالیته، و نحوه ارتباط با مخاطبان است. این لحن نقش مهمی در ایجاد شناخت و هویت برند دارد. حفظ لحن برند به معنای تداوم در استفاده از واژگان، سبک نگارش، و اندازهگیری احساسات مشتریان است.
یک لحن برند ثابت و یکپارچه به برند این امکان را میدهد که در ذهن مخاطبان به عنوان یک واحد شناخته شود. این لحن نه تنها در تبلیغات بلکه در تمام ارتباطات با مشتریان، از جمله وبسایت، رسانههای اجتماعی، و ایمیلها، به کار میرود. بهاینترتیب، مخاطبان با هر تعامل با برند، با یک تجربه یکپارچه و هماهنگ مواجه میشوند.
با حفظ لحن برند، برند میتواند ارتباط مستمر و قوی با مشتریان خود را ایجاد کند. این لحن برند هویت آن را تقویت میکند و به مشتریان احساس اطمینان و اعتماد میدهد. در طولانی مدت، حفظ لحن برند به عنوان یک عنصر کلیدی در نگهداری هویت و افزایش ارتباط مثبت با مخاطبان محسوب میشود.
امیدواریم مطلب ۱۰ قانون اساسی در استراتژی برند برای شما مفید باشد. به نظر شما چه قوانین دیگری می تواند به این ۱۰ مورد اضافه شود؟ تجربه خود را با ما به اشتراک بگذارید.
درباره رایانیتا
رایانیتا ارائه دهنده انواع خدمات طراحی وبسایت، اپلیکیشن و دیجیتال مارکتینگ!
سایر نوشته های رایانیتا
دیدگاهتان را بنویسید