۱۰ مکتب مینتزبرگ برای تدوین استراتژی
در این مقاله از رایانیتا می خواهیم به ۱۰ مکتب مینتزبرگ برای تدوین استراتژی بپردازیم. به گفته هنری مینتزبرگ استراتژی به طور کلی و خاص، به عنوان الگویی در جریان تصمیمات تعریف می شود. وقتی دنباله ای از تصمیمات در برخی زمینه ها به مرور زمان سازگاری نشان دهد. یک استراتژی شکل گرفته در نظر گرفته می شود.
امروزه مدیریت استراتژیک در همه بخش های اقتصاد به ویژه در سازمان های بزرگ به خوبی تثبیت شده است. هر کسب و کاری دارای اهداف خاصی است که منطقی از یک کسب و کار ایجاد مشتری و ایجاد بازار تولید سود است. مشتری پایه و اساس کسب و کار است. توانایی بقا نوعی عملکرد شایستگی مدیریت و ماهیت کسب و کار، ماهیت مالکیت و قدرت مالی شرکت های مورد علاقه است. یک شرکت پایدار همیشه در تلاش است تا تنش های مدیریتی کسب و کار را به حداقل برساند.
هنری مینتزبرگ نویسنده تحسین شده بین المللی در زمینه تجارت و مدیریت است. در مدیریت استراتژیک مدل 10 مکتب فکری توسط هنری مینتزبرگ چارچوبی است که می توان از آن برای دسته بندی حوزه مدیریت استراتژیک استفاده کرد. این مدل هر مکتب یا مدرسه را از دیدگاه استراتژیک توصیف می کند و دیدگاه انتقادی را ارائه می دهد. بنابراین، به عنوان یک نمای کلی بسیار خوب برای کل حوزه مدیریت استراتژیک عمل می کند. در حالی که دانشگاهیان و مشاوران بر دیدگاه های محدود استراتژی ها تمرکز می کنند. مدیران کسب و کارها قادر به دیدن تصویر بزرگتر هستند. یک حقیقت در مورد استراتژی ها این است که آن ها وقتی بسیار باریک دیده می شوند شکست می خورند. با ما در ادامه مقاله ۱۰ مکتب مینتزبرگ برای تدوین استراتژی همراه باشید.
1- مکتب یادگیری
مکتب یادگیری از مدل استراتژی مانند یک فرایند یادگیری استفاده می کند. در آن شایستگی ها و قابلیت ها بخش های مهمی از فرایند و استراتژی هایی هستند که زیربنای آن هاست. در مفهوم سازمانی، صلاحیت اصلی مفهومی است که قرار است مورد استفاده قرار گیرد. دیدگاه های یادگیری مکتب این است که کارگران داخل سازمان از ایدئولوژی هایی برخوردارند که چگونه می توانند در قبال شرایط به شیوه ای مثبت واکنش نشان دهند. محوطه این مکتب به این شرح است که تعداد زیادی از افراد در یک سازمان با تشکیل و یادگیری استراتژی مشارکت دارند. شکل گیری و اجرای استراتژی را نمی توان از هم جدا کرد. کل این فرایند در مدت زمان طولانی رخ می دهد.
2- مکتب شناختی
این مکتب در مورد فرایند تصمیم گیری استراتژیک است که بر اساس مفهوم است. چارچوب های آن ها از قبل وجود دارد. مفهوم تجارت، تعریف برنامه یا اقدام و شکل گیری استراتژی ها فرآیندهای شرکت هستند. مکتب شناختی در مقایسه با مکتب یادگیری بسیار متفاوت است. ذهن استراتژی ها و زمینه ترسیم روانشناسی شناختی را ارائه می دهد. مجموعه وسیعی از تحقیقات که فرد را در مورد تصمیم گیری و حمایت از شواهد و توانایی در اتخاذ معیارهای مشابه در شرایط مشابه آگاه می کند. رویداد اخیر تاثیر بیشتری نسبت به رویدادهای گذشته دارد.
3- مکتب طراحی
مکتب طراحی چیزی است که شکل گیری استراتژی را دستیابی به ثابت بین نقاط قوت داخلی و تهدیدها و فرصت های بیرونی می داند. SWOT (نقاط قوت، ضعف، تهدیدها، فرصت ها) برای کمک به چشم انداز و ماموریت سازمان بسیار اهمیت دارد. مکاتب برنامه ریزی و طراحی از همان سال های تحصیلی نشات گرفته و دارای ویژگی های زیادی است. تفاوت هایی که بین مکاتب طراحی و برنامه ریزی ذکر شده است. برای تدوین استراتژی های نامزد مستلزم گام های تخیلی تلویحی است.
بنابراین، نظریه های کسب و کارهای راهبردی که در پشت مکتب برنامه ریزی نهفته است. واقعا مورد نیاز است تا تجارت کارآمدتر کار کند. مانند یک ماشین کار کند و جایی برای خلاقیت باقی نمی گذارد. مکاتب برنامه ریزی و طراحی از سبک SWOT استفاده می کنند. این موارد بسیار رسمی و دقیق می شوند. در عمل برنامه ریزی با هدفی تحت پوشش استراتژی آغاز می شود.
4- مکتب کارآفرینی
جنبه های اصلی یک شرکت در اینجا به عنوان یک چشم انداز در نظر گرفته می شود. شکل منحصر به فرد آینده با یک رهبر تیم تعریف می شود. به عنوان منبع چشم انداز و ماموریت مورد استفاده قرار می گیرد. این چشم انداز به عنوان انگیزه و شجاعت کارکنان یک سازمان تعیین می شود. یکی از مدافعان به نام پیتر دراکر، کارآفرینی را با مدیریت شناسایی می کند.
اقدام کارآفرینانه عملی است که در آن ریسک اقتصادی و موسسه تجاری مورد بررسی قرار می گیرد. کارآفرینی در تجارت یا سازمان بزرگتر شامل ریچارد برانسون از ویرجین و جک ولش از GE نیز می شود. تسلط شکل گیری استراتژیک توسط فرصت های جستجوی جدید. این منجر به تصمیم گیری در مقیاس بزرگ در شرایط عدم قطعیت می شود. قدرت آن در دست مدیر اجرایی متمرکز است. چشم انداز استراتژی در دید وسیع آن تدبیر شده و برای رسیدن به هدف یا اهداف انعطاف پذیر است.
5- مکتب فرهنگی
اهمیت فرهنگ را به عنوان یک عامل تدوین استراتژیک تعریف می کند. فرهنگ سازمانی می تواند تفکر اعتقادات و هنجارهای ارزشی مشترک باشد. توسط افرادی که بر روی آن کار می کنند و سازمان های دیگر سازمان ها رعایت می شود. چارچوب فرهنگ سازمانی شامل کار گروهی، کنترل، صداقت، تعارض، قدرت تصمیم گیری و پاداش است.
از نظر جنبه های دیگر مانند لباس پوشیدن یا همانطور که در سایر کارکنان و مصرف کنندگان نشان داده شده است، طبقه بندی می شود. در برخی موارد، قوانین حاکم بر رفتار تجارت به عنوان قوانین پایه نانوشته شناخته می شوند. محورهای مکتب فرهنگی عبارتند از:
- تعامل اجتماعی مشارکت دیگران در سازمان به منظور شکل گیری استراتژی
- بازتاب استراتژی که درک و باورهای افراد درون سازمان را نمایان می سازد.
6- مکتب موقعیت یابی
مکتب موقعیت یابی نیز مکتبی است که رویکرد استراتژیک برای برنامه ریزی رویکرد تحلیلی را ارائه می دهد. هدف آن تعیین مکان مشترک از طریق وضعیت صنعت است. تجزیه و تحلیل صنعت بر اساس تجزیه و تحلیل پنج نیروی پورتر است. مکتب موقعیت یابی مانند برنامه نویسی و مشاوره و همچنین مکتب طراحی، طراحی می شود. در واقع تعداد مواردی که در این پاراگراف وجود دارد برای مکتب نتیجه گیری نمی کند و همه چیز ضمنی یا فرض شده است.
این دیدگاه دانش است که در گردش دایره ای نیست یا توسعه مورد انتظار ارزش درازمدتی به این نوع دانش ندارد. داده های مورد نیاز توسط مشاوران و گروه هاذخیره و نگهداری می شوند. در حال حاضر فقط به شرایط پیش بینی پذیری بلند مدت متکی است که در مورد پیاده سازی چیزی برای گفتن ندارد. خود رقبا و شرکت دیدگاه جهانی مشترکی داشتند. این موضوع در ابتدا توسط مشاوران برای مزایای شخصی ایجاد شده است. میتزبرگ توضیحی برای تولید اجرا، حضور و چرخه مداوم تمرین ارائه کرده است. با مرور ایدئولوژی این مکتب به نظر می رسد که می توانیم ایدئولوژی کارآفرینی را در دو قسمت بهتر مشخص کنیم.
- براساس جهان بینی دیالکتیکی اما بسیار مهم
- بر اساس سرمایه گذاری در عدم قطعیت خاص
از نسخه تجویز شده مینتزبرگ ممکن است تعداد کمی از سوظن ها در مورد مکتب موقعیت یابی استراتژی دریافت کنیم.
7- مکتب برنامه ریزی
مکتب برنامه ریزی با فرایند برنامه ریزی ساختاری با سطوح مختلف تصمیم گیری مشارکت می کند. سطوح مختلف به افرادی که تصمیم می گیرند اجازه می دهد تا بسیاری از جنبه های استراتژی را به عنوان شرکت تجزیه و تحلیل کنند. این مکتب پل ارتباطی بین عملکرد تجاری و نظریه تجارت سنتی (دنیای قدیم) و مدیریت ریسک (دنیای جدید) است.
به منظور کاربردی بودن آن، مهم است که توجه داشته باشید که چگونه تجارت و ارقام جاری در سناریو مورد استفاده قرار می گیرند. با وجود رسمی بودن ادعای مرحله رسیدگی، روش انجام کار هنوز نامشخص است. هدف به سوی هدف همچنان مورد بحث است. از طریق فرایند پیچیده بین آن ها با عمل مذاکره شکل می گیرد. مینتزبرگ در مورد نظریه های برنامه ریزی بحث کرد. بخش هایی که از نظریه حذف شده اند تخیل خلاق هستند به جز سناریوی پنج نیروی پورتر.
در ابتدا تصور می شد که مکتب برنامه ریزی استراتژی با ایده استراتژی ها به عنوان نوعی دانش متفاوت است. احتمالا این موارد به طور نامشخص به ارث رسیده اند. در حالی که شکل کسب و کار اهداف و اهداف برنامه ای را تصور می کرد فرض بر این بود که همه چیز متفاوت است. جایی که فرمول استراتژی ناپدید شده است. بنابراین مکتب استراتژیک برنامه ریزی وجود عدم قطعیت در هر شکلی را رد می کند. تقریبا یک استراتژی متا برای قرار دادن حقیقت در فرایند برنامه ریزی رسمی است.
8- مکتب قدرت
مکتبی که بر استراتژی ایجاد ستون قدرت تمرکز دارد. تعداد دو رویکرد قدرت در شرکتی وجود دارد که در آن سازمان از تامین کنندگان یا مشتریان خود استفاده می کند. فرهنگ تدوین اصول و سیاست هایی که منجر به ایجاد رابطه بین مردم می شود که Micro Power نامیده می شود.
ترکیب قدرت با سایر گروه های استراتژی که فراتر از شرایط اقتصادی است. زیرا تاثیر قدرت برای یک سازمان بر سیاست شرکت تاثیر می گذارد. در اوایل دهه 1990 آغاز شد. وظایف این مکتب گاهی مذاکره بر سر قراردادهای ضمنی برای ایجاد پایگاه قدرت و ایجاد یک بخش بزرگتر و قدرتمند است. برای مدیریت منابع بیشتر که با قوانین مشخص مشخص بازی می کنند. اقدام سیاسی یا ادامه روند می تواند اقناع داخلی و در موارد اندکی رویارویی با منافع متغیر باشد.
9- مکتب محیط زیست
این مکتب معتقد است که استراتژی ها و شرکت ها دارای چرخه زندگی هستند و به طور مداوم می چرخد. بنابراین درک تقاضا و عرضه محصولاتی که تحت خط مشی های سازمان یا شرکت مورد استفاده قرار می گیرند. استراتژی مناسبی وجود دارد ضروری به نظر می رسد. افراد با فرايند اجتماعي شدن، اعتقادات سازمان ها را به دست مي آورند. در جلسات آموزش رسمي تقويت مي شوند. تدوین استراتژی زیست محیطی فرایندی است که الگوهای اقدامات را منعکس می کند.
شروع مکتب محیط زیست از دهه 1990 بود. به نظر می رسد نیروهای خارج از سازمان فعال هستند. خود سازمان در تلاش است تا از خارج انرژی را برای ادغام یا به دست آوردن آن برای رقابت در محیط استراتژیک به دست آورد. مشارکت اساسی مکتب محیط زیست ارائه دیدگاه کلی از استراتژی برای حفظ تعادل است. مکتب استراتژیک از این نظر است که یک شرکت یا شرکت واحد مسئول تشکیل استراتژی است. مکتب دارای فضاهایی خارج از نیروهای محیط زیست بود که شخص اصلی در تهیه یک برنامه استراتژی است.
10- مکتب پیکربندی
روند تحول به عنوان استراتژی شرکت برای انجام چنین تغییر انقلابی در نظر گرفته شد. استراتژی یکی از مهم ترین جنبه های شرکت است. اکثر شرکت ها آن را مانند اتخاذ یک ساختار خاص برای تعدادی از استراتژی ها پایدار می دانند. مدت زمان ثبات مانند یک چرخه زندگی در سازمان یا شرکت است. هدف از مدیریت استراتژیک کنترل فرآیند تغییر با عدم تاثیر منفی بر شرکت است. مکتب پیکربندی استراتژی و سایر مکاتب مدیریت استراتژیک در زمان های مختلف به کار گرفته می شوند. نکته اصلی این است که یک مکتب انتخابی مربوطه برای تکمیل پروژه انتخاب کنید تا بسته به شرایط طرف دیگر، یک فرایند خاص برای توسعه استراتژی در آن جا پیشنهاد شود.
دیدگاهتان را بنویسید